اگر یک روز هیچ مشکلی سر راهم نبود ، میفهمم که راه را اشتباه رفته ام . . .
وقتی از شادی به هوا میپری ، مواظب باش کسی زمین رو از زیر پاهات نکشه . . .
مهم بودن خوبه ولی خوب بودن خیلی مهم تره . . .
فراموش نکن قطاری که ار ریل خارج شده ، ممکن است آزاد باشد
ولی راه به جائی نخواهد برد . . .
انتخاب با توست ، میتوانی بگوئی : صبح به خیر خدا جان
یا بگوئی : خدا به خیر کنه ، صبح شده . .
( وین دایر )
اگر در کاری موفق شوی ، دوستان دروغین و دشمنان واقعی
بدست خواهی آورد . . .
قلب شکستن هنر انسان هاست ، گر شکستی قلبی
فردا میشکند دگری قلب تو را . . .
زندگی کتابی است پر ماجرا ، هیچگاه آن را به خاطر یک ورقش دور نینداز . . .
مثل ساحل آرام باش ، تا مثل دریا بی قرارت باشند . . .
جائی در پشت ذهنت به خاطر بسپار ، که اثر انگشت خداوند بر همه چیز هست . . .
یک دوست وفادار تجسم حقیقی از جنس آسمانی هاست
که اگر پیدا کردی قدرش را بدان . . .
همیشه خواستنی ها داشتنی نیست ، همیشه داشتنی ها خواستنی نیست . . .
بیا لبخند بزنیم بدون انتظار هیچ پاسخی از دنیا . . .
به کم نور ترین ستاره ها قانع باش ، چراکه چشم همه به سوی پر نور ترین ستاره هاست . . .
فکر کردن به گذشته ، مانند دویدن به دنبال باد است . . .
کسی که به فکر درست کردن آینده خودش نیست ، نمیتونه آینده کسی باشه . . .
آدمی ساخته افکار خویش است ، فردا همان خواهد شد که آنروز به آن می اندیشد . . .
امروز را برای ابراز احساس به عزیزانت غنمینت بشمار
شاید فردا احساس باشد اما عزیزی نباشد . . .
هیچ وقت به خدا نگو یه مشکل بزرگ دارم
به مشکل بگو من یه خدای بزرگ دارم . . .
اگر صخره و سنگ در مسیر رودخانه زندگی نباشد
صدای آب هرگز زیبا نخواهد شد . .
کسی را که امیدوار است هیچگاه نا امید نکن ، شاید امید تنها دارائی او باشد . . .
سلام.شایدبراتون سئوال پیش اومده باشه که این همه سبک شعری سبک شعری که می گن چیه(البته برای دوستانی که تو ادبیات تخصص خاصی ندارن)خب.ببینیدتعریف خودمونی سبک اینه:تبی که توهردوره یابرهه ای اززمان که گریبانگیر(!!!)شعرای هم عصرش می شده.مثلاچی؟تویه دوره ای مد شده یود که همه تاحدامکان ازلغات فارسی تواشعارشون استفاده کنن(سبک خراسانی)یابیش ازحدازآرایه ها استفاده کنن(سبک هندی)اینجوری می شد که تویه دوره یه سری شعرا از سبک های خاصی استفاده می کردن که بعد یه مدت به سرشون می زد که نه!این مدل ها بیخودن و بریم سراغ یه مدل دیگه!البته نه به همین سادگی...همیشه بعدازفروپاشی(!)یه سبک یه سری سبک های فرعی موقتامد میشدن.اینجاچندتاسبک اصلی و مهم ادبی ایران رو براتون می ذارم.قرار هم هست که هردفعه یه کدوم شون روبه طور مفصل توضیح بدم پس فعلا!
خراسانی
عراقی
هندی
بازگشت
مشروطه
وخواست باتوبماندسفراجازه نداد
قضاکنار می آمدقدراجازه نداد
پرنده خواست اجاره نشین شود تا شوق
عیالوار بماند سفراجازه نداد
به قله ی تو دوگزراه داشت کوهنورد
رسید یمین ازآن بیشتراجازه نداد
توماه بودی و او حوض شب نشین حیاط
دلش تپید..وضوی سفراجازه نداد
وخواست دوست بدارد تراشبیه گلی
نیازهای حقیربشراجازه نداد...
وحیدعیدگاه...
خوش است خاطره وقتی که مستند باشد
مگرکه خاطره از خاطرات بدباشد
به نام هیچ کسی نیست این دل ویران
خوشابه حال زمینی که مستند باشد
مزن به سینه ی ملت تودست بی ادبی
علی الخصوص که آن دست دست ردباشد
کسی که گل بزنددردقیقه ی هشتاد
همیشه سوژه ی برنامه ی نودباشد
مدام می بردت کوه سنگی و شاندیز
اگررفیق شما بچه ی مشد باشد
همیشه مایه ی تردامنی و رسوایی ست
کسی که پیرهنش غرق جزر و مدباشد(!)
دراین زمانه ی نامردزن ذلیل مجوی
زنی که سینه ی اوخالی ازحسدباشد
به هیچ کارنیاید به غیر زاییدن
زنی که تخمه شکستن فقطبلدباشد!
زنم بشوکه پس ازچند ماه دوروبرت
سه جفت کره خرقدونیم قدباشد
مکوب آب به هاون که این عمل قطعا
شبیه ریختن آب در سبد باشد
مبین که هیکل چاقش چقدربدباراست
صدای دلکش او مثل باربدباشد
مطابق دوسه قانون آخرنیوتون
جواب مشت عزیز دلم لگدباشد
توده پلیس صدوده کنارهم بگذار
ببین که حاصل جمعش هزاروصدباشد
سعید بیابانکی
چند بند زیبا از سهراب سپهری...
قشنگ یعنی تعبیر عاشقانه ی اشکال
وعشق ...تنها عشق...
ترا به گرمی یک سیب می کند مانوس...(منظومه ی مسافر)
دچار یعنی عاشق..
وفکر کن که چه تنهاست اگر ماهی کوچک
دچار آبی دریای بیکران باشد....(منظومه ی مسافر)
دیده ام گاهی در تب ماه می آید پایین
می رسد دست به سقف ملکوت
دیده ام سهره بهتر می خواند
گاه زخمی که به پاداشته ام
زیر و بم های زمین را به من آموخته است...(منظومه ی صدای پای آب)
ویک بار هم در بیابان کاشان هوا ابر شد
وباران تندی گرفت
وسردم شد و
آنوقت در پشت یک سنگ
اجاق شقایق مرا گرم کرد..(به باغ همسفران)
پشت هیچستان چتر خواهش بازست
تا نسیم عطشی در بن برگی بدود
زنگ باران به صدا می آید(واحه ای در لحظه)
زندگی یعنی یک سار پرید
از چه دلتنگ شدی؟
دلخوشی ها کم نیست...(جنبش واژه ی زیست)
تو اگر در طپش باغ خدارا دیدی
همت کن و بگو
ماهی ها حوض شان بی آب ست....(پیغام ماهی ها)
یاد من باشد باشدتنها هستم
ماه بالای سر تنهایی ست...(غربت)
ساه باشیم..
چه در باجه ی بانک چه در زیر درخت..(منظومه ی صدای پای آب)
ونترسیم از مرگ...
مرگ پایان کبوتر نیست..
مرگ وارونه ی یک زنجره نیست
مرگ در ذهن اقاقی جاریست..(منظومه ی صدای پای آب)
باد می رفت به سر وقت چنار
من به وقت خدا می رفتم....(پیغام ماهی ها)
گوش کن...جاده صدا می زند ازدور قدم های ترا
چشم تو زینت تاریکی نیست..
پلک ها را بتکان کفش به پا کن و بیا..
وبیا تا آنجا که پر ماه به سرانگشت تو هشدار دهد
و زمان روی کلوخی بنشیند با تو.........(شب تنهایی خوب)
بهترین چیز رسیدن به نگاهی ست
که از حادثه ی عشق تر است...(شب تنهایی خوب)
درآب های جهان قایقیست
ومن مسافر قایق
هزاران سال ست
سرود زنده ی دریانوردان کهن را می خوانم
وپیش می رانم...(منظومه ی مسافر)
ونوش داروی اندوه....
صدای خالص اکسیر می دهد این نوش..(منظومه ی مسافر)
باز باران بی ترانه
باز باران , با تمام بی کسی های شبانه
می خورد بر مرد تنها , می چکد بر فرش خانه
باز می آید صدای چک چک غم... باز ماتم
من به پشت شیشه ی تنهایی افتاده
نمی دانم.. نمی فهمم
کجای قطره های بی کسی زیباست؟؟؟؟
نمی فهمم , چرا مردم نمی فهمند
که آن کودک که زیر ضربه شلاق باران سخت می لرزد
کجای ذلتش زیباست؟؟؟
نمی فهمم... کجای اشک یک بابا
که سقفی از گل و آهن به زور چکمه های باران
به روی همسر و پروانه های مرده اش آرام باریده
کجایش بوی عشق وعاشقی دارد؟؟؟
نمی دانم.. .نمی دانم چرا مردم نمی دانند
که باران , عشق تنها نیست
صدای ممتدش در امتداد رنج این دلهاست
کجای مرگ ما زیباست.. .نمی فهمم!!!!؟
یاد آرم , روز باران را
یاد آرم مادرم در کنج باران مرد
کودکی ده ساله بودم
می دویدم زیر باران.. .از برای نان
مادرم افتاد
مادرم در کوچه های پست شهر آرام جان می داد
فقط من بودم و باران و گل های خیابان بود
نمی دانم
کجای این لجن زیباست؟؟؟؟
بشنو از من , کودک من
پیش چشمم, مرد فردا
که باران هست زیبا از برای مردم زیبای بالادست
و آان باران که عشق دارد ... فقط جاریست برای عاشقان مست
و باران من و تو درد و غم دارد
خدا هم خوب می داند که
این عدل زمینی , عدل کم دارد...!
یه شب مهتاب ماه میاد توخواب
منو می بره کوچه به کوچه
باغ انگوری باغ آلوچه
دره به دره صحرا به صحرا
اونجا که شبا پشت بیشه ها
یه پری میاد ترسون و لرزون
پاشو می ذاره تو آب چشمه
شونه می کنه موی پریشون
یه شب مهتاب ماه میاد توخواب
منو می بره ته اون دره
اونجا که شبا یکه و تنها
تک درخت بید
شاد وپرامید
می کنه به ناز
دستشو دراز
که یه ستاره بچکه مثل
یه چیکه بارون
به جای میوه ش
سریه شاخه ش بشه آویزون
یه شب مهتاب ماه میاد توخواب
منو می بره از توی زندون
مثل شب پره با خودش بیرون
می بره اونجا که شب سیاه
تادم سحر شهیدای شهر
با فانوس خون جار میکشن
تو خیابونا
سر میدونا :
عمویادگار مرد کینه دار
مستی یا هشیار؟
خوابی یا بیدار؟
مستیم و هشیار شهیدای شهر
خوابیم و بیدار شهیدای شهر
آخرش یه شب ماه میاد بیرون
از سر اون کوه
بالای دره
روی این میدون رد می شه خندون
یه شب ماه میاد.................
هیچ می دونستین این ترانه ی معروف که فرهاد مهراد خوندتش مال مرحوم شاملو هست؟
چراعاقلان را نصیحت کنیم؟
بیایید از عشق صحبت کنیم
تمام عبادان ما عادت است
به بی عادتی کاش عادت کنیم
چه اشکال دارد پس از هر نماز
دو رکعت گلی را عبادت کنیم؟
به هنگام نیت برای نماز
به آلاله ها قصد غربت کنیم
چه اشکال دارد که در هر قنوت
دمی بشنو از نی حکایت کنیم
چه اشکال دارد درآیینه ها
جمال خدا را زیارت کنیم؟
مگر موج دریاز دریا جدااست؟
چرا بریکی حکم کثرت کنیم؟
پراکندگی حاصل کثرت است
بیایید تمرین وحدت کنیم
وجود تو چون عین ماهیت است
چرا باز بحث اصالت کنیم؟
اگر عشق خود علت اصلی است
چرابحث معلول وعلت کنیم؟
بیا جیب احساس و اندیشه را
پر ازنقل محبت کنیم
پراز گلشن راز ازعقل سرخ
پر از کیمیای سعادت کنیم
بیایید عین عین القضات
میان دل و دین قضاوت کنیم
اگر سنت اوست نوآوری
نگاهی هم ازنو به سنت کنیم
مگو کهنه شد رسم عهد الست
بیاییدتجدید بیعت کنیم
برادر چه شد رسم اخوانیه
بیاید تجدید بیعت کنیم
بگوقافیه سست یا نادرست
همین بس که ما ساده صحبت کنیم
خدایا دلی آفتابی بده
که ازباغ گلها حمایت کنیم
رعایت کن عاشقی راکه گفت
بیا عاشقی را رعایت کنیم
اول آبی این دل آخر اما زرد شد
آفتابی بو ابری شد سیاه و زرد شد
آفتابی بود ابری شد ولی باران نداشت
رعد و برقی زد ولی رگبار برگ زرد شد
صاف بود و ساده و شفاف عین آینه
آه این آینینه کی غرق غبار و گرد شد؟
هرچه با مقصود خود نزدیکتر می شد نشد
هرچه از هرچیز و هر ناچیز دوری کرد شد
هرچه روزی آرمان پنداشت حرمان شد همه
هرچه می پنداشت درمان است عین درد شد
درد اگر مرد است با دل راست رویارو شود
پس چرا از پشت سر خنجر زد و نامرد شد؟
سربه زیرو ساکت و بی دست و پا می رفت دل
یک نظر روی تو را دید و حواسش پرت شد
برزمین افتاد چون اشکی زچشم آسمان
ناگهان این اتفاق افتاد:زوجی فرد شد
بعد هم تبعید و زندان ابد شد در کویر
عین مجنون از پی لیلی بیابانگرد شد
کودک دل شیطنت کرده ست یک دم در ازل
تا ابد از دامن پر مهر مادر طرد شد......
غروب جمعه ی دلگیر با دعای سمات
دل شکسته ی من می زند دوباره صدات
هزار پنجره پرواز می کند تا اوج
هزار پنجره ازین دریچه های نجات
نشسته ای به بلندای چشمه های یقین
وزیر پای تو جوشیده نیل دجله فرات
ودانه دانه ی تسبیح دست های شماست
به نخ کشیده ی مجموعه تمام کرات
زمین دچار تشنج دچار بحران است
شبیه گوی مقوایی بدون ثبات
تو سرنوشت زمینی چرا نمی آیی
غروب جمعه ی دلگیر بادعای سمات
...
دو چشم خسته ی من میخکوب کعبه فقط
شکست قبله نما از رسوخ کعبه فقط
پراز بت زمین پس چرانمی آیی
تو ای مسافر تنهای خوب کعبه فقط؟
نمانده بر تن این روزهای نامشروع
به جز جویده ای از چار چوب کعبه فقط
طلوع می کنی از شرق این مکعب نور
ودرک می کند این را غروب کعبه فقط
به سمت چشم تو پیوند می خورد باهم
نمازهای فرادای رو به کعبه فقط...
درباره خودم
لوگوی وبلاگ
منوی اصلی
صفحه نخست
پست الکترونیک
صفحه ی مشخصات
خانگی سازی
ذخیره کردن صفحه
اضافه به علاقه مندیها
فهرست موضوعی یادداشت ها
شعر[26] . حافظ[10] . قیصر امین پور[4] . سهراب سپهری[3] . محمدعلی بهمنی[2] . مصطفی مستور[2] . رمان[2] . امین پور[2] . سبک شناسی[2] . سبک عراقی . سبک های شعری . سبک هندی . سعدی . سعر . سعید بیابانکی . سلام . بیت . تعریف . توضیح کلی . توضیخات . جهان . چند . دانلود . دکتر حمیدی . ادبی . ادبیات . از . روایت . روز ناگزیر . روی ماه خدوندراببوس . زرویی . سبک خراسانی . سبک دوره ی بازگشت . قیصرامین ژور . کاروان . کتاب . کلمات قصار . لحظه های کاغذی . متن . شعر نو . شعرطنز . عاشقان . عاشقانه . عشق . عصر . غزل . فریدون مشیری . قیصر . معاصر . معتبر . نقد . نیما . هبوط . همزاد . یوشیج . مشروطه . سیاوش کسرایی .
نوشته های پیشین
لینک دوستان
آمار وبلاگ
بازدید امروز :36
بازدید دیروز :4 مجموع بازدیدها : 61882 خبر نامه
جستجو در وبلاگ
|